در چند قدمی او p³
حمایت ها نسبت به پارت اول خیلی کم شده بود پس قبل از اینکه بری ادامه مطلب بکوب روی لایک :)
پارت سوم :
پیامش عجیب بود ... " پاتو از گلیم دراز تر نکن " ؟
یعنی چی ؟ باید میفهمیدم که کی و چرا این پیام رو فرستاده ؟
+ تو کی هستی ؟
- فکر کن یک دوست ...
پیامش رو به انگلیسی فرستاده بود ولی اسمم رو " لی زویی " نوشته بود و این به احتمال زیاد یک معنی داشت ...
اون شخص میخواسته که به من نشون بده که کره ای هست چون معمولا مردم آمریکا همه رو به طور روتین خودشون یعنی اول اسم و بعد فامیل صدا میزنن و این احتمال ضعیفه که کسی که به من پیام داده آمریکایی باشه ، مگه نه ؟ یا شایدم دارم اشتباه میکنم ؟ ولی چرا اون شخص باید اینکار رو بکنه ؟
+ ازم چی میخوای ؟
- باید بدونی منظورم چیه ، مگه نه ؟
+ و اگر ندونم ، چی ؟
- اون موقع مسئول های قبلی پرونده میتونن بهت بگن ...
+ یعنی چی ؟
+ فهمیدنش راحته ...
" فردا صبح "
تق تق
- بیا تو
+ سلام قربان
- کاری داری ؟ چون کم پیش میاد سر زده بیای به دفترم ؟
+ میخواستم بدونم که چرا توی این ۲.۵ سالی که پرونده بازه ... و خب ... کسی نتونسته حلش کنه ؟
- چرا میپرسی ؟
+ جواب این سوال ممکنه کمک بزرگی باشه
- همه مامور های قبلی این پرونده بعد گذشت مدتی ازش کنار کشیدن ؟
+ چرا ؟
- میگفتن که پیام های تهدید براشون میاد و ازشون خواسته شده تا کنار بکشن ... و خب ... ترسیده بودن
بعد از خارج شدن از دفتر آقای کیم ( مدیر بخش جنایی CIA ) به سمت دفترم راه افتادم ... جلو اتاقم وایستادم و به تابلو روش خیره شدم : زویی لی ، مامور جرایم بین المللی CIA ) ، در اتاقم رو باز کردم و به سمت میز کوچیکم که کنار اتاق بود ، حرکت کردم و روی صندلیم نشستم ... باید هر جوری که شده پرونده رو حل میکردم ، به هر قیمتی ...
چشمم به انبوه کاغذ های روی میزم افتاد ، همشون درباره شرکت EL بودن ، مطالبی که توی این ۲.۵ سال جمع شده بودن ، بیشتر از ۱۰۰ بار خونده بودمشون ولی در کل هیچ چیز به درد بخوری توشون نبود ... باید طور دیگه ای وارد عمل میشدم و اولین قدم پیدا کردن شخصی بود که بهم پیام داده بود ؟!
گوشیم رو برداشتم و وارد مخاطبین شدم ... از بین شماره هایی که داشتم شماره ای که " جین هان سوک " سیو شده بود رو انتخاب کردم و دکمه اتصال رو زدم ...
بعد چند تا بوق جواب داد
- بله خانم لی ؟
+ باید ببینمتون ... همون کافه ی اون روز ، نیم ساعت دیگه
" مدتی بعد "
- پس از من میخواین تا رد اون شماره رو بگیرم و نتیجه رو با کد مورس براتون بفرستم ،درسته ؟
+ بله
" از زبان جین هان سوک / کیم سونگ هو "
بعد از بیرون اومدن از کافه به طرف هتلی که توش بودم ، راه افتادم ... مسیر کوتاه بود پس پیاده میرفتم
دختره احمق ! فکر کرده میتونه به جایی برسه ؟ تا وقتی من یعنی پسر رئیس شرکت EL به عنوان دستیارش هستم ، عمرا بتونه به جایی برسه ... این دختره هم مثل مامور های قبلی خیلی زود خام میشه
صدای لرزش گوشیم من رو از افکارم بیرون آورد، به اسم روی صفحه نگاه کردم : پدر
+ بله پدر ؟
- اوضاع چطوره ، سونگ هو ؟
+ عالی ... دختره واقعا فکر کرده من جین هان سوک ، یک مامور توی کره هستم که قصد دارم بهش ککم کنم ... اصلا شک نمیکنه که دشمنش توی چند قدمیشه ( لبخند شیطانی )
- کارت خوبه ... ولی مواظب باش
+ بار اولم که نیست .... من کارم رو بلدم
" از زبان زویی لی "
تقریبا ۳ روز و نیم از رفتن آقای جین میگذشت ولی هیچ خبری نبود ... و من هم هیچ اطلاعات به درد بخوری نداشتم که بتونم کار هام رو جلو ببرم ... توی همین فکر ها بودم که صدایی از گوشیم اومد ... پیامی با شکل های عجیب اومده بود از آقای جین .
بعد حدود ۵ دقیقه تونستم کد رو رمز گشایی کنم و نتیجه ناامید کننده بود
" خطی که بهتون پیام داده بود ، از منبع غیر مشخصی بوده و هیچ راهی برای پیدا کردن صاحبش وجود نداره .
الان همون یکم امیدم هم از دست رفت ... یعنی باید ۳-۲ هفته صبر کنم تا آقای جین بیاد و شاید اطلاعات خوبی به دست اورده باشه ؟
"فردا صبح ، دفتر زویی ، CIA"
تق تق
+ بفرمایید ...
زنی تقریبا ۳۵-۳۶ ساله وارد دفترم شد ، بهش نمیخورد که عضوی از CIA باشه و معلوم بود که آمریکایی هست
- سلام خانم لی ... من آلیس جکسون هستم ، یکی از سرمایه گذارهای شرکت EL
+ شرکت EL ؟
- لازم نیست تظاهر کنین که نمیدونین ... من میدونم که شما مامور این پرونده این
+ ولی چطوری ؟ این پرونده کاملا محرمانه بوده و هست ...
- اینجا نمیتونم چیزی بگم ... اگر میخواین بدونین من کی ام و چرا اینجام
کارتی روی میزم گذاشت
- ساعت ۱۸ بیاین به این آدرس ، گالری ستاره
و بدون هیچ حرف دیگه ای از اتاق خارج شد ... یعنی باید چیکار میکردم؟
" پایان "
- چطور بود ؟ نظرتون درباره ادامه اش چیه ؟ به نظرتون هویت جین هان سوک برای زویی لو میره ؟ و به نظرتون آلیس جکسون کیه ؟
منظر پارت بعدی باشین 😘